به گزارش مشرق به نقل از فارس، «کريم مجتهدي» مدير گروه غربشناسي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي و استاد فلسفه دانشگاه تهران است. وي آبانماه سال جاري در چهارمين جشنواره بينالمللي فارابي به عنوان پيشکسوت علوم انساني ايران تقدير شد و لوح تقدير يونسکو و مدال طلاي جهاني ابنسينا را دريافت کرد.
مجتهدي تاکنون بيش از 20 کتاب در زمينه فلسفه منتشر کرده است و مطالعات بسياري نيز در مورد «هگل» دارد و از 19 سال پيش تاکنون 4 کتاب درباره اين فيلسوف نامدار آلماني منتشر کرده است. «درباره هگل و فلسفه او» در سال 1370، «پديدار شناسي روح از منظر هگل» در سال 1371، «منطق از نظرگاه هگل» در سال 1377 و «افکار هگل» در سال 1389، عناوين چهار کتابي است که به همت اين استاد فلسفه نگارش يافته است.
کريم مجتهدي مقالهاي نيز با موضوع «ارتباط فلسفه و سينما» دارد که در کتاب «فلسفه و فرهنگ» منتشر شده است. همين موضوع بهانهاي شد تا نظر اين استاد فلسفه را در مورد فلسفه و نقش آن در عالم سينما جويا شويم.
* «سينما» ظرف مناسبي براي بيان برخي موضوعات فلسفي است
مجتهدي در ابتداي اين گفتوگو با تأکيد بر اينکه رابطه فلسفه و سينما از دو منظر قابل بررسي است، گفت: نخستين منظر، فيلسوفاني هستند که آثار و کتابهايشان در سينما به صورت فيلمنامه در آمده است که بسياري از نمايشنامههاي «ژان پل سارتر» اينگونه است. يعني؛ فيلمهايي مانند «کار از کار گذشت» و «دستمالهاي کثيف» با الهام از آثار او توليد شده است.
مجتهدي ادامه داد: منظر دوم نيز آن است که خود کارگردان، ذهن، فکر و دغدغهاي فلسفي داشته باشد و به همين دليل سراغ اين آثار رود. به هر حال آنچه مهم است، اين است که چنين فيلمهايي با تکيه بر يک متن فلسفي توليد شدهاند.
اين استاد فلسفه دانشگاه تهران با اشاره به فيلمي از «کارول تئودور دراير» گفت: اين کارگردان دانمارکي در سال 1943 فيلم «روز خشم» را ساخته است و در آن ادعا ميکند يک تفکر فلسفي را با تلفيق موسيقي و تصوير نشان ميدهد. البته اين ادعا چندان هم بيربط نيست، زيرا فيلم بر اساس کتابهاي «سورن اوبو کيير کگارد» فيلسوف مشهور دانمارکي ساخته شده و با تماشاي اين فيلم، اندکي با ديدگاههاي کيير کگارد آشنا ميشويم.
* برخي آهنگسازان مشهور در نتنويسي ملهم از فيلسوفان بودهاند
مجتهدي ادامه داد: «ويلهلم ريشارد واگنر» يکي از مشهورترين آهنگسازان آلماني است که سابقه دوستي با «نيچه» را نيز دارد. وي اثري را با الهام از فلسفه اخلاق کانت ساخته است.
اين استاد دانشگاه و تحصيلکرده دانشگاه سوربن فرانسه گفت: در دوران جواني و زماني که دانشجو بودم؛ بليتهاي رايگان سينما در اختيارمان قرار ميگرفت و به همين دليل، در آن زمان فيلمهاي بسياري را در سالن سينما ديدهام.
وي در واقعي بودن ارتباط سينما با فلسفه در چنين آثاري گفت: با چند اثر نميتوان ادعايي مبني بر پيوند ناگسستني سينما و فلسفه داشت، اما ميتوان اين تفکر را بسط داد و همچنين در مورد چرايي ساخت فيلمهايي با درونمايههاي فلسفي توسط کارگردانها تحقيق کرد.
* «سينما» بازي با نور است و ارتباط تنگاتنگي با «عالم مثال» دارد
مدير گروه غربشناسي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي در توضيح بيشتر منظر دوم ارتباط فلسفه و سينما گفت: صورت فلسفه ميتواند يک بياني از سينما باشد، بدون اينکه فيلمنامهنويس يک فيلسوف باشد يا بحث فلسفي در آن مطرح کرده باشد. چون سينما به نوعي بازي با نور است؛ در واقع تلفيقي از حرکت و نور است. به همين دليل، واژه «سينماتيک» واژهاي يوناني و به معناي «حرکت» است. در زبان آلماني نيز به سينما «کينو» يا «ليت اشپيل» ميگويند که «ليت» به معناي نور و «اشپيل» نيز بازي است. بنابراين سينما، در معناي واژهاي ميتواند «بازي نور» باشد. سينما، علم و هنر حرکت است. خود اين حرکت و نور ميتواند يک نوع بيان فلسفي باشد.
مجتهدي در پايان اين گفتوگو خاطرنشان کرد: در انديشه فيلسوفي مانند «سهروردي» نيز انوار با هم ارتباط دارند و اين درجات نور است که در حال تعريف عالم است. سهروردي از اجسام نوراني صحبت ميکند و جاي بيان اين موضوعات نيز در سينماست. اين دقيقاً همان موضوعي است که هانري کربن از آن به عنوان «عالم مثال» (Mondus Imaginalism) ياد ميکند.